English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3960 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
issuant U صادر کننده
exporter U صادر کننده
exporters U صادر کننده
issuing bank U بانک صادر کننده
originators U صادر کننده پیام
originator U صادر کننده پیام
warrantor U صادر کننده warrant
collagteral trust bonds U قرضه هائیکه قرضه یا سهام دیگری به عنوان پشتوانه داشته باشند
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
treasury bond U سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
perpetual bonds U اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
redemption U بازخرید
rebuy U بازخرید
redemption yield U حاصل بازخرید
repurchase price U قیمت بازخرید
surrender value U ارزش بازخرید
overruns U دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
overrunning U دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
overrun U دادهای که گیرنده گم کرده بود چون سنکرون بندد و یا با سرعت کمتری از ارسال کننده عمل ماکرو و بافر ندارد
goes U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
go U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
class b allotment U کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
borrow pit U قرضه
loaning U قرضه
prest U قرضه
loan U قرضه
loans U قرضه
coupon U سند قرضه
obligations U اوراق قرضه
bearer bond U سند قرضه
debenture U سند قرضه
coupons U سند قرضه
obligation U اوراق قرضه
savings bond U اوراق قرضه
savings bond U سهام قرضه
bonuses U پاداش قرضه
national debt U قرضه ملی
bonus U پاداش قرضه
debenture U سهم قرضه
fiduciary bond U قرضه شرافتی
bond U اوراق قرضه
bond U سند قرضه
bond predium U قرضه با سود
debenture U اوراق قرضه
public debt U قرضه عمومی
borrow pit U محل قرضه
debenture stock U سهام قرضه
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
bill of oredit U اوراق قرضه دولتی
national debt burden U بار قرضه ملی
mortgage bond U سند قرضه گروئی
government bonds U اوراق قرضه دولتی
bearer bond U قرضه بدون نام
debenture U برگ یا سهم قرضه
bond issue U صدور اوراق قرضه
registered bond U اوراق قرضه با نام
preference bonds U اوراق قرضه ممتاز
borrow area U محل قرضه سد خاکی
interim certificates U سند قرضه موقتی
air cooled oil cooler U نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
appraisement bond U اوراق قرضه قابل تجدیدارزیابی
fund holder U دارنده سهام قرضه دولتی
yield of bonds U نرخ بازده اوراق قرضه
funded U تنخواه قرضه دولتی سهام
fund U تنخواه قرضه دولتی سهام
security U گرو سهام قرضه دولتی
substantival U اسمی
denominative U اسمی
rated U اسمی
nounal U اسمی
onomastic U اسمی
nominal U اسمی
trinomial U سه اسمی
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bearer stock U سهام و اوراق قرضه بدون نام
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
rated current U جریان اسمی
smee battery U پیل اسمی
rated candlepower U شمع اسمی
rating U رژیم اسمی
ratings U رژیم اسمی
nominal income U درامد اسمی
nominal load U بار اسمی
ostensible U شریک اسمی
nominal partner U شریک اسمی
rated duty U کار اسمی
call price U ارزش اسمی
nominal diameter U قطر اسمی
at par U بقیمت اسمی
at par U به قیمت اسمی
nominal data U داده اسمی
nominal cost U هزینه اسمی
nominal capital U سرمایه اسمی
rated voltage U ولتاژ اسمی
rated quantity U مقدار اسمی
face value U ارزش اسمی
nominal voltage U ولتاژ اسمی
nominal rating U کار اسمی
nominal wage U مزد اسمی
nominal scale U مقیاس اسمی
nominal size U اندازه اسمی
nominal value U ارزش اسمی
face value U بهای اسمی
nominal value U بهای اسمی
par value U ارزش اسمی
nominal value U قیمت اسمی
nominal value U مقدار اسمی
nominal price U بهای اسمی
nominal price U قیمت اسمی
nominal pitch U گام اسمی
emission U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
bondable U قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
below par U کمتر از ارزش اسمی
full load U بار خارجی اسمی
it answers to its name U اسمی است بامسمی
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
nominal load U بار خارجی اسمی
below par U کمتر از بهای اسمی
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
at par U قیمت اسمی سند
voltage rating of a condenser U ولتاژ اسمی خازن
intermittent rating U کار اسمی متناوب
n.h.p. U توان اسمی دستگاه
continuous rating U کار پیوسته اسمی
above par U بالاتر از بهای اسمی
nominal value U قیمت اسمی سهمی
issued U صادر کردن
emanate U صادر شدن
issuable U صادر کردنی
issued U صادر شدن
issue U صادر کردن
emanated U صادر شدن
outgoing U صادر شونده
issues U صادر کردن
issues U صادر شدن
emanating U صادر شدن
emanates U صادر شدن
promulge U صادر کردن
exported U صادر کردن
export U صادر کردن
pronounces U صادر کردن
emanative U صادر شونده
emit U صادر کردن
exporting U صادر کردن
emitting U صادر کردن
emitted U صادر کردن
issue U صادر شدن
emits U صادر کردن
send out U صادر کردن
pronounce U صادر کردن
bondholder U دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
coupon payments U منظورپرداختهای ثابت بابت بهره اوراق قرضه است
asthmatics U دچار تنگی نفس اسمی
asthmatic U دچار تنگی نفس اسمی
indicated horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
at par U بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
nominal gross national product U محصول ناخالص ملی اسمی
nominal horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
nominative indepdent U اسمی که درحالت نداواقع شود
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
to issue instructions U دستور صادر کردن
issue a warning U اخطار صادر کردن
certificate U گواهی صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
re export U دوباره صادر کردن
pass a sentence U حکم صادر کردن
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
pentaptote U اسمی که دارای پنج حالت باشد
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
ago U : صادر شدن پیش رفتن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
contango U بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
depreciation of currency U کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
at par U قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
charters U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1olivine
1Vintage style
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com